بهمن کشاورز . حقوقدان در روزنامه شرق با تيتر«کاتوزیان ماندگار» نوشت:
برخی از اهل علم قادرند افکار و دانستههایشان را بهصورت مکتوب عرضه کنند و بعضی دیگر هرچند محضرشان قابلاستفاده و گفتارشان شیرین است اما قادر به نوشتن نیستند و برخی دیگر که هم میتوانند دانستههای خود را بهطور شفاهی منتقل کنند و هم مطالب خود را مکتوب کنند، آنگاه که به کاربرد آنچه میگویند و مینویسند در حیطه عمل نیاز پیدا میشود، ناتوان هستند. اینکه کسی در هر سه جنبه چیرهدست و صاحبنظر باشد، از مواهب الهی است. در عینحال هستند کسانی که بسیار مینویسند اما حجم کارشان با فایده آن، نسبت عکس دارد و هستند کسانی که بسیار میگویند اما وقتی گفتههایشان را خلاصه کنی مفهوم قابلتوجهی در آن نمییابی. هستند کسانی که یک اثر آنها برای باقیماندن نام و آوازهشان کافی است. میگویند اگر «هاتف» فقط ترجیعبند مشهورش را گفته بود یا پرویز ناتلخانلری تنها شعر عقاب را سروده بود، برای ماناشدن در ادبیات به کار دیگری نیاز نداشتند. آثار استاد دکتر کاتوزیان همه واجد چنین بحثی است. با اینحال گمان میکنم صرفا کتاب بزرگ «قواعد عمومی قراردادها» برای مانایی او کافی است.
جبهه مقاومت سه موفقیت در یک هفته
سعدالله زارعی در روزنامه كيهان نوشت:
برکناری دولت «محمد باسندوه» در یمن و اعلام «کمیته مذاکرات ریاست جمهوری» مبنی بر موافقت رئیس جمهور با کاهش 30 درصدی قیمت مشتقات نفتی نشان داد که انقلاب مردم یمن پس از یک دوره فترت بار دیگر فعال گردیده است. در خصوص این موضوع نکاتی وجود دارد:
1- انقلاب مردم یمن در این مقطع به نسبت زمانی که آغاز گردید از بلوغ بیشتری برخوردار میباشد. از جمله نشانههای این بلوغ انسجام در حوزه رهبری و استقامت در میدان میباشد. در جریان انقلابی که از فوریه 2011 در یمن آغاز گردید، هیچ فرد یا تشکیلات خاصی رهبری حرکت مردم را برعهده نداشت و جریانات شناخته شده جنوب و شمال یمن هم حضور فعالی در انقلاب نداشتند اما امروز بخصوص نیروهای شمال در میدان و در جایگاه رهبری حضور فعالی دارند. عبدالملک الحوثی دستکم تجربه 14 سال رهبری جنبش جوانان موسوم به مکتب قرآن را داشته و در طول دورانی که جایگزین برادرش شهید حسین الحوثی شده است، هدایت جریان انقلاب را در دست دارد و از این رو نیروهایی که خارج از دایره انقلاب هستند نمیتوانند با ورود به صحنه، انقلاب را از مسیرخود منحرف گردانند. یک جنبه دیگر، مداومت حضور در میدان است. اینکه صدها هزار نفر از مردم در طول دو هفته خیابان و میدان را ترک نکنند و بایستند تا وقتی شرایطشان محقق گردد، از بلوغ تودههای شکلدهنده به دور جدید اعتراضات حکایت میکند. پیش از این دوره زمانی برای تحقق اولین هدف معترضین چندین ماه بود و در دوره جدید به دو هفته تقلیل یافته است که این خود قدرت حرکت عظیم مردم را بیان میکند.
2- دولت یمن تلاش کرد تا با بینالمللی کردن بحران یمن از ظرفیت بینالمللی علیه نیروهای انقلاب استفاده کند و در نهایت به جای دست پیدا کردن به یک قطعنامه اجرایی به یک «بیانیه ریاستی» دست پیدا کرد که در آن «جنبش انصارالله» به رهبری سید عبدالملک الحوثی متهم به «اقدامات ضربه زننده به روند سیاسی و امنیتی یمن» شده بود. بیانیه شورای امنیت که در روز ششم شهریور ماه صادر شد سبب تأکید بیشتر مردم بر حمایت از سید عبدالمالک رهبر جوان جنبش یمن گردید از این رو تجار یمنی به همراه کشاورزان به میدان آمدند و با اختصاص صدها هزار دلار کمک و اهداء هزاران رأس گاو و گوسفند بر اعتماد خود به الحوثی تأکید کردند. در واقع مردم یمن صدور بیانیه شورای امنیت را نشانه استقلال و پاکی رهبران و فعالان جنبش انصارالله و هواداران آن تلقی کردند.
3- دولت یمن 4 روز پس از صدور بیانیه شورای امنیت و یک روز پس از آنکه سیدعبدالمالک رهبر جنبش اعلام کرد که تا تحقق مطالبات مردم، صحنه را ترک نمیکند، دولت باسندوه که محصول طرح شورای همکاری خلیج فارس موسوم به «مبادره خلیجی» بود، از سوی رئیس جمهور برکنار شد تا دولت جدیدی که مورد پذیرش نیروهای انقلابی باشد بر سر کار بیاید.
دولت باسندوه در واقع دولت جریان اصلاح که یک جریان اخوانی با گرایش سعودی! است میباشد و وظیفه داشته تا بعنوان «دولت انتقالی» مقدمات اصلاح قانون اساسی و برگزاری انتخابات آزاد را فراهم کند اما در عمل و با وجود آنکه نزدیک به سه سال از زمان تشکیل این دولت میگذرد، اتفاقی در یمن نیفتاده است. براساس شاخصها، دولت اخوانی سعودی باسندوه مشکل اقتصادی را به «تهدید اقتصادی» و نیز مشکل امنیتی را به «تهدید امنیتی» تبدیل کرده و یمن را در آستانه فروپاشی قرار داده است. براثر سیاستهای دولت و همکاریهای نسبتاً آشکاری که دولت باسندوه با تکفیریها وجود داشت، تروریزم در استانهای غربی رشد زیادی کرد و مشکلات عمدهای را هم پدید آورد، بر این اساس برکناری دولت وابسته به عربستان در صنعا ضمن آنکه انقلاب یمن را به یکی از خواستههای اصلی که حذف عوامل فساد از سیستم دولتی است، میرساند، مردم زیادی را به نیروهای انقلاب امیدوار میکند.
4- حوثیها و «انصارالله» به رهبری سیدعبدالمالک، جنبش شمال را از اینکه تنها مختص به زیدیها باشد بسیار فراتر برده و به یک جنبش اصیل و ملی یمن ارتقاء دادند. بنمایههای عمیق مذهبی رهبران الحوثی و نیروهای عظیم و وفادار به آن، ضمن آنکه سبب استحکام حرکت مردم یمن میشود در عین حال ضعف اعتقادی جنبش 2011 را نیز تا حد زیادی برطرف مینماید. این جنبش و رهبری آن امروز آمادگی دارد تا کل جامعه یمن را تحت پوشش گرفته و ضمن برعهده گرفتن «تغییر مسالمتآمیز» در حوزه سیاسی، محور استقلال و تمامیت ارضی یمن نیز باشد. هم اینک میلیونها یمنی که در سرتاسر یمن به رهبری سیدعبدالمالک الحوثی لبیک گفتهاند، نشان میدهد که جریان انصارالله از شکل طایفی و مذهبی به شکل ملی درآمده است. در واقع ظرفیت جدید انقلاب یمن و رویش جدی آن در دو بعد رهبران و بدنه میتواند موج تازهای از حرکت معطوف به بیداری اسلامی را در سطح منطقه پدید آورد و نواقص انقلابهای منطقهای را برطرف نماید. تأکید فراوان عبدالمالک الحوثی بر مسالمتآمیز بودن حرکت و استفاده از ظرفیت منشور سازمان ملل و قانون اساسی یمن - در پاسخ به بیانیه ریاستی شورای امنیت- نشان میدهد که حرکت الحوثی یک حرکت آنارشیستی نیست بلکه یک جنبش مترقی اسلامی است که از پشتیبانی عمیق مردم برخوردار میباشد.
5- پذیرش سریع خواستههای جریان انصارالله توسط عبدربه منصورهادی به خوبی نشان میدهد که حکومت به هیچوجه در خود توانایی غلبه بر حوثیها را نمیدیده است واقعیت هم این است که اگر حوثیها میخواستند با استفاده از ظرفیت نظامی خود صنعا را به تصرف درآورند این کار در همان روز دوشنبه دو هفته پیش که تمام خیابانهای مجاور میدان تغییر را پر کرده بودند برایشان امکانپذیر بود همین امروز حوثیها عملا ساختمانهای دولتی را در صنعا در تصرف خود داشتند. این به خوبی نشان میدهد که مماشات ائتلاف جدید انقلابی یمن بخاطر آن است که اعتمادها برای ادامه انقلاب تا تبدیل شدن یمن به یک کشور مقتدر مستقل محفوظ بماند کما اینکه عبدالملک الحوثی اعلام کرد که دعوت مطرح شده در بیانیه ریاستجمهوری مبنی بر مشارکت در دولت را نمیپذیرد و به هیچ پست وزارتی و فراتر از آن نظر ندارد این یک نکته جدید و جالب است و اصالت انقلاب اسلامی مردم یمن را نشان میدهد این در حالی است که انقلابها در کشورهای عربی اتصال کاملی با دولت پس از آن داشته و نوعا در «دولت آینده» خلاصه میگردند.
6- یمن دارای موقعیت حساسی است و غرب نگران آن است که پیروزی جریان اجتماعی ضدفساد که به انگیزههای قوی اعتقادی هم مجهز میباشند، در نهایت به یک موج تبدیل شود و حکومتهای فاسد این منطقه عربی را در خود غرق کند. مردم یمن از نظر فرهنگی این ظرفیت را دارند که بر منطقه حجاز و استانهای جنوبی عربستان که عمدتا زیدی مذهب و نزدیک به شیعیان میباشند تاثیر گذاشته و آنان را به ورود در یک جنبش ضدفساد ترغیب نمایند. از سوی دیگر یمن به نسبت عربستان از موقعیت استراتژیکی برتری برخوردار است چرا که برخلاف عربستان که تنها بر بخش محدودی از خلیجفارس و بخش محدودی از دریای سرخ اشراف دارد یمنیها علاوه بر اشراف بر بخش زیادی از اقیانوس هند بر تنگه و جزایر حساس مشرف به دریای سرخ احاطه دارند و هر تحول در وضع سیاسی صنعا میتواند این موقعیت حساس را تحت تاثیر قرار دهد. یک جنبه دیگر از اهمیت یمن جمعیت این کشور میباشد. یمن با حدود 25 میلیون نفر، پرجمعیتترین کشور شبه جزیره عربستان به حساب آمده و در عین حال از نظر کیفی هم سختکوشترین مردم منطقه محسوب میگردند. این مردم قادرند تاثیرات روحی و روانی زیادی در محیط اطراف خود ایجاد کنند. از این رو از نظر برخی از تحلیلگران منطقهای حرکت جدید و منظم مردم یمن میتواند موج بیداری اسلامی که طی سالهای اخیر بخاطر سوءرفتار بعضی از «صدرنشینان عرب» و سیاستهای استکباری دچار ضعف شده و آینده آنان را در هالهای از ابهام قرارداد را به منطقه بازگرداند.
از قضا اگر نگاهی به اطراف بیاندازیم از یک سو نشانههای آشکاری از نوعی بازخیزی در روند حرکت مردم مشاهده میکنیم و از سوی دیگر نگرانی عمیق سران غرب را میتوانیم از لابلای عباراتی که میگویند و قول و قرارهایی که میگذارند ملاحظه نمائیم. طی یکی-دو هفته اخیر سه اتفاق مهم در این منطقه افتاده است. اتفاق اول پیروزی مردم مظلوم و مقاومت قهرمان غزه در طولانیترین جنگ رژیم صهیونیستی بود. اتفاق دوم پیروزی بزرگ نیروهای مردمی در عراق در حدفاصل جنوب طوزخورماتو تا شمال تکریت یعنی منطقهای به وسعت بیش از 3000 کیلومتر مربع و در واقع اشراف دولت عراق بر بخش جنوبی رشته کوه حمرین و قطع ارتباط تروریستهای دو استان صلاحالدین و نینوا با استانهای دیاله، بغداد و کرکوک بود. این عملیات ضمن اینکه ضریب امنیتی پایتخت عراق را افزایش داد و هرگونه امکان عملیاتی را از تروریستها در استان همجوار ایران- دیاله- گرفت در عین حال راه موفقیت عملیاتهای بزرگ بعدی با هدف آزادسازی استان صلاحالدین، نینوا و الانبار را هموار کرد. موفقیت سوم هم پیروزی نیروهای انقلاب یمن در برکناری دولت وابسته یمن و قرار گرفتن انقلاب این کشور در مسیر خود بود. کاملا واضح است که این شرایط تا چه اندازه آمریکا را نگران میکند سفر همزمان وزرای خارجه و دفاع آمریکا به مقر ناتو و سخن گفتن از لزوم بازسازی جبهه مشترک بینالمللی حولمحور- و در واقع به بهانه- تروریزم از وحشت غرب حکایت میکند.
بيانيه سفارشي
روزنامه جمهوري اسلامي در ستون سرمقاله خود آورد:
وزراي خارجه كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج فارس كه از تنشهاي داخلي به شدت رنج برده و در آستانه از هم پاشيدگي قرار دارند، در پايان اجلاس اضطراري خود در جده بدون اينكه آمريكا و رژيم صهيونيستي را به خاطر جنايات 51 روزه در غزه و كشتار مردم فلسطين مورد سرزنش قرار دهند و شقاوتهاي تروريستهاي تكفيري داعش را محكوم كنند با صدور بيانيهاي، ادعاي نخ نما شده خود درباره جزاير سهگانه ايراني را تكرار و چشم خود را بر روي واقعيتهاي تاريخي بسته نگاه داشتند.
اين وزرا در بيانيه خود براهميت عاري شدن منطقه از سلاحهاي كشتار جمعي از جمله سلاحهاي هستهاي تاكيد كردهاند اما هيچ اشارهاي در اين بيانيه به رژيم صهيونيستي به عنوان تنها دارنده اين سلاحهاي مرگبار در منطقه نشده است. شركت كنندگان در نشست جده همچنين با موضعگيري درخصوص تحولات يمن، از سياستهاي دولت اين كشور در برابر مردم معترض حمايت و بر پشتيباني مجدد از گروههاي مسلح مخالف دولت سوريه تأكيد كردند.
بيانيه اين شورا، قبل از اينكه نياز به تحليل و پاسخگويي داشته باشد و پيش از آنكه محتاج رمزگشايي باشد، به تنهايي به خاطر برخورداري از محتواي سياه و كليت جاهلانهاي كه دارد و نشان ميدهد امضا كنندگان آن از درك لازم براي تشخيص اولويتهاي جهان اسلام و خطرهائي كه به طور جدي منافع ملتهاي مسلمان را در معرض تهديد قرار داده عاجز بوده و كماكان بنا دارند بر طبل جهل و گمراهي بكوبند، فاقد خصيصه اهميت براي پاسخگويي است ولي تداوم كجرويهاي اين شورا، انگيزهاي است كه اين بيانيه تكراري بيپاسخ نماند و بيپايه بودن آن در تاريخ ثبت شود.
قطعاً عاقلانهترين و مورد انتظارترين بيانيه براي اين اجلاس به اصطلاح پراهميت و اضطراري كه با هدف كاهش مشكلات داخلي اعضاي شورا و حل و فصل موضوع اختلافات قطر و عربستان و ديگر اعضا تشكيل شده بود، يافتن راهحلي براي خروج از بن بست و احتضار موجود اين سازمان كهنه، فرتوت و بيخاصيت بود ولي از آنجا كه اين نشست در پايان دادن به اختلافات داخلي و پرداختن به مسائل اصلي جهان اسلام مثل هميشه عاجز گشته و نميخواست اين شكست را برملا كند، ترجيح داد مثل هميشه از ترجيعبند "جزاير اشغالي" استفاده نموده و حاضر نشود به موضوع مهمي همچون "فلسطين اشغالي" و جنايت 51 روزه آمريكا و رژيم صهيونيستي در غزه اشاره نمايد.
نگاهي مختصر و گذرا به كارنامه اين شورا و فلسفه تشكيل آن، به خودي خود گوياي فلاكت اين سازمان و اين نكته است كه اعضاي آن در دوران جنگ تحميلي رژيم صدام بر ايران، در اجابت درخواست صدام از آنها كه براي تأمين هزينههاي جنگ خواستار وام شده بود، چند برابر وام درخواستي، كمكهاي بلاعوض به او دادند و با واريز كردن دلارهاي بادآورده نفتي به حساب بانك مركزي عراق تلاش كردند براي صدام پشتوانهاي قوي با هدف تأمين استراتژي آمريكا و رژيم صهيونيستي در جهت مهار انقلاب اسلامي ايران باشند. طبعاً از چنين شورايي توقع اقدام براي حمايت از آرمان فلسطين و مردم مظلوم غزه، انتظاري بيهوده و غيرمنطقي است. سران مرتجع عرب اين ننگ را كه خودشان و سازمانها و اتحاديههاي تحت نفوذشان در اين 51 روزي كه زنان و كودكان غزه آماج شديدترين حملات صهيونيستها بودند فقط به يك تماشاچي ساكت و صامت تبديل شده بودند، بايد به كجا ببرند؟ شرمآورتر اينكه شيوخ مرتجع در اين جنايت به بيطرفي اكتفا نكردند بلكه با هماهنگيهاي پشت پرده با رژيم صهيونيستي، براي تنگتر كردن محاصره كامل غزه تلاش داشتند. رژيم كودتائي قاهره از ارسال مواد غذايي، دارو و تجهيزات پزشكي براي مردم روزهدار و مجروحين غزه جلوگيري كرد و شيوخ مرتجع اطراف خليج فارس و آل سعود نيز با حمايتهاي همهجانبه اما پنهاني خود، رژيم صهيونيستي را براي ادامه جناياتش تشويق كردند.
واقعاً ننگ است كه شوراي همكاري خليج فارس كه از ثروتمندترين مالاندوزان جهان هستند، حتي يك دلار براي دفاع از ملت فلسطين و مقابله با جنايات رژيم صهيونيستي هزينه نكردند و در عوض سه سال تمام هزينه جنگافروزيها و قساوتهاي تروريستهاي تكفيري را تأمين كرده و در پايتختهاي كشورهاي عربي براي اين تروريستها دفتر و امكانات رفاهي اختصاص دادند.
طبعاً از چنين شورايي همسو با منافع غرب كه كارنامه آن در مسائل و مصائب جهان اسلام در مقابل چشمان حيرت زده ملتها قرار دارد و به جاي حل و فصل مشكلات اساسي امت اسلامي در جهت دلالي براي صهيونيستها و جاده صافكني براي دشمنان اسلام عمل ميكند، توقع زيادي است كه بخواهد در تشخيص دوست از دشمن و ترجيح منافع مسلمانان جهان بر منافع دشمنان اسلام، از راه نوكري غرب و صهيونيسم برگردد و بتواند به خيانتهاي 33 ساله خود پايان دهد.
كاملاً روشن است كه آنچه در اجلاس سران شوراي همكاري خليج فارس درباره جزاير سه گانه ايراني نوشته و اعلام كردهاند، يك تلاش مذبوحانه براي به فراموشي سپردن جنايات 51 روزه رژيم صهيونيستي در غزه است. اين بيانيه، به سفارش صهيونيستها و حاميان غربي آنها تهيه و منتشر شده تا قدري از فضاحت صهيونيستها و همدستان غربي و عرب آنها بكاهد و زمينه را براي ميدانداري جديد ارتجاع عرب در منطقه فراهم سازد. اما بيداري بيسابقه ملتها در اثر جنايات رژيم كودك كش صهيونيستي و سكوت حاميانه سران ارتجاع عرب، مجالي براي اين قبيل ميدانداريها باقي نگذاشته و اكنون زمينه براي قيام ملتها عليه حاكمان خائن بيش از هر زمان ديگري فراهم است.
شکست اصلاحات از اصلاحطلبان
شايان ربيعي در روزنامه ابتكار نوشت:
انتخابات هيات رييسه شوراي شهر تهران، همزاد انتخابات شهردار تهران بود و چرخش رأي برخي از اعضاي به ظاهر اصلاح طلب شوراي شهر به نفع اصولگرايان باعث شد تا احمد مسجدجامعي، صندلي رياست را به رقيبش، مهدي چمران ببازد.اما در بررسي اين امر بايد به چند نکته توجه کرد:
نخست آنکه بايد پرسش کرد که آيا ارائه ليست از سوي اصلاح طلبان براي انتخابات شوراي شهر تهران با توجه به اسامي مندرج در آن، الگوي صحيحي از يک کنش سياسي داشت يا خير؟
طبيعي است که احمد مسجدجامعي با توجه به صبغه فرهنگي کارنامهاش، اگرچه ميتوانست مديري در حد يک وزير موفق فرهنگ و ارشاد اسلامي باشد، اما انتخاب او به عنوان سرليست اصلاح طلبان در انتخابات شوراي شهر- که به طرز صريح و روشني لازم بود يک چهره عمراني و اقتصادي باشد- انتخاب صحيحي نبود و بنابراين طبيعي به نظر ميرسيد که وي در قامت يک مدير شهري نتواند چنان که بايد کارنامه مناسبي از خود به جا بگذارد تا نرد رياست را به تاس منفعت طلبي برخي از همقطارنش ببازد.
بنابراين انتخاب رييسي اصولگرا براي اين شورا که کارنامه عملکردش در سالهاي گذشته موفقتر از کارنامه يک فرهنگي اصلاحطلب در يک سال گذشته است، امري بديهي و پذيرفتني والبته ناشي از خطاي اصلاح طلبان در تدوين ليست انتخاباتيشان است.اصولا روحيه اصلاح طلبي مجاب به انتخاب افراد متخصص و مديران قوي در پستهاي کليدي و تخصصي است و بر همين اساس يک اصولگراي موفق بر يک اصلاح طلب نه چندان موفق ارجح است.
اما آنچه در انتخابات رييس شوراي شهر تهران اتفاق افتاد، نه صرفا مرهون انتخاب مديري قويتر، بلکه ناشي از يک خطاي استراتژيک در بدو شکلگيري شوراي چهارم شهر تهران است.خطاي اعتماد خاکستري به دست کساني که بيرون از نقطه مرکزي دايره اصلاحات ايستادهاند و چهره نه سفيد و نه سياه اين جناح به شمار ميآيند.
اصولا بايد توجه داشت در شوراهاي شهري و روستايي که -خواه ناخواه- امتيازات و عوايد ناشي از اين عناوين ميتواند بر جناح بندي سياسي برخي چهرههاي خاکستري بچربد و بنابراين در مورد شوراها نميتوان چندان قائل به وفاداري اعضا به خط و ربطهاي سياسيشان بود.از اين نظر شايد ترديدي نباشد که تهيه ليست انتخاباتي با پرچم اصلاحات در انتخابات شوراي شهر که عمدتا يا متشکل از چهرهها و نامهاي خاکستري بود و يا چهرههايي نه چندان مناسب و مرتبط با مديريت شهري، يک خطاي فراموش نشدني در استراتژي اصلاح طلبان است.
زيرا از يک سو چهره هاي خاکستري و به ظاهر اصلاح طلب، به واسطه عوايد و فرصتهاي بسياري که در مديريت شهري همچون پايتخت وجود دارد، به سادگي ميتوانند «فرصت طلبي» را بر «اصلاح طلبي» ترجيح بدهند و فرصتي را از کليت جامعه اصلاحات گرفته و فرصتي را به توبره منافع خود اضافه کنند. از سوي ديگر نيز عملکرد چهرههاي اصلاح طلب غيرمرتبط با فضا و مختصات مديريت شهري ميتواند يک نمره ضعيف را به کارنامه مديريت اصلاح طلبان اضافه کند تا معدل کليت بدنه اصلاح طلبي را کاهش يابد و شکستي اين گونه رقم بخورد.
بنابراين ريشههاي شکست اصلاحات در انتخابات رييس شوراي شهر پايتخت را بايد بنياديتر از چرخش رأي يک يا دو نفر به نفع رقيبان تحليل کرد.
بديهي است که ورود به هر انتخاباتي با ليست ضعيف يا نامرتبط با چاشني اعتماد به چهرههاي خاکستري، چوب دو سر نجس بازي در ميدان سياست است و آسيبهاي جدي به دنبال دارد؛ خطايي که اصلاح طلبان در انتخابات دوره چهارم شوراي شهر تهران مرتکب شدند و آنها را تنها به فاصله يک سال، از صندلي رياست شوراي شهر انداخت.از اين نظر اگرچه اصولگرايان «بازي رأي» در انتخاب رييس شوراي شهر پايتخت را از اصلاح طلبان بردهاند، اما شکست اصلاح طلبان در اين بازي، نه شکست از رقيب اصولگرا که شکست از خطاي سياسي خويشتن است.
نظر شما